ای مسافر بیابان تنهایی من !

  • تاریخ ایجاد: سه شنبه, 21 ارديبهشت 1395
  • تعداد بازدید: 16448

صلی الله علیک یا اباصالح المهدی (روحی فداه)
آقای من !

مولای غریب من !
ای مسافر بیابان تنهایی من !
مضطر فاطمه !
اسیر آل محمد، پدر مهربان اهل عالم !
من از تصویر این غربت و غم ناتوانم .
از كجا آغاز كنم ؟ از خود بگویم یا از دیگران ؟ از خود آغاز می كنم كه اگر هر كس از خود شروع كند، امر فرج اصلاح خواهد شد !

می خواهم به سوی تو برگردم، یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم كریمانه چشم می پوشی، می دانم توبه ام را قبول می كنی و با آغوش باز مرا می پذیری، می دانم در همان لحظه ها، روز ها و سالهای غفلت هم، برایم دعا می كردی. من از تو گریزان بودم اما تو چون پدری مهربان دورادور مرا زیر نظر داشتی ...... .
البته كه، ما مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به حق اول مظلوم عالم می دانیم .
هر ساله در ایام فاطمیه به یاد مصائب و مظلومیت حضرت فاطمه (س) اشك ماتم می ریزیم .
به هر مناسبت و در هر مصیبتی بر مظلومیت سیدالشهداء(ع) و اهل بیت مكرمش می گرییم .
شنیدن نام قبرستان بقیع ما را از خود بی خود می كند و اندوه را بر دلهایمان می نشاند !!
بر غربت امام موسی بن جعفر(ع) در سیاه چالهای بغداد اشك غم از دیدگان جاری می سازیم .
با تمام وجود آماده زیارت امام رضا(ع) می شویم و ایشان را غریب الغربا می نامیم !
امام دهم و یازدهم را عسكریین لقب داده ایم و مظلومیتی بالاتر از این برای آنها قابل تصور نمی دانیم .
اما اما ........ به غربت امام زمانمان كمتر اندیشیده ایم یا اصلا فكر نكرده ایم !!!!
خود، اولین بیت از این مثنوی هفتاد من كاغذ است ! نا آگاهی از غربت امام عصر یا باور نداشتن غربت آن جناب یا غفلت از این غربت، اولین وجه از غریبی امام زمان است !!!
مولای من ! آرزو داشتم مرا مهدی نام می نهادند.
دوست داشتم از همان اول، اذان عشق تو را در گوشم زمزمه كرده بودند !
ای كاش از ابتدا مرا برای تو نذر كرده، حلقه غلامی ات را بر گوشم افكنده بودند
ای كاش كامم را با نام تو بر می داشتند و حرز تو را همراهم می كردند .
مهدی جان! دوست داشتم با نام پروردگار تو زبان باز می كردم و ای كاش اوایل كه زبان گشودم، نزدیكانم مرا به جای گفتن بابا، مرا به گفتن یا مهدی وا می داشتند .
ای كاش مهد كودكم مهد آشنایی با تو بود، ای كاش در كلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می كرد و نام زیبای تو را سرمشق دفترچه تكلیفم قرار می داد .
در دوره راهنمایی، هیچكس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نكرد !
در سالهای دبیرستان، كسی مرا با تو كه مدیر عالم امكان هستی، پیوند نزد !
در كتاب جغرافیای ما، صحبتی از ذی طوی و رضوی نبود ! (دعای ندبه)
در كلاس تاریخ، كسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت !
در درس دینی، به ما نگفتند باب الله و دیان دین ، به حق تویی !! (آل یاسین)
دریغ كه در كلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت مقدس تو را گوش زد نكردند !!
افسوس كه در كلاس نقاشی، چهره مهربان تو را برایم به تصویر نكشیدند !
چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت، از تو و ظهور تو و روشهای جلب محبت تو نبود ! ؟ مگر نه اینكه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت ؟
كاش در كلاس زبان خارجی، زبان گفتگو و زبان ارتباط با تو را نیز كه آشناترین و دیرینه ترین مونس فطرتهای بشری، به ما می آموختند .
در كلاس جغرافی قطب شمال و جنوب و در كلاس علوم قطب مثبت و منفی آهن ربا و خواص آن را شناختم، اما ندانستم كه قطب عالم امكان تو هستی و چرا تو را به این صفت می نامند ؟ (السلام علیك یا قطب العالم)
با مثبت بینهایت و منفی بینهایت در ریاضیات آشنا شدم. آن زمان كسی از این مفاهیم برایم مصداق عینی ترسیم نكرد. بعدها متوجه شدم كه شما خاندان، اصل و منشأ همه زیبائیها و سرچشمه تمام خوبیها و معدن همه خیرات عالم هستید .
در كلاس شیمی وقتی سخن از چرخش الكترونها به دور هسته اتم به میان می آمد، اشارتی كافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی و ماسوی الله به گرد وجود شریف تو می چرخند .
ای كاش در كنار انواع و اقسام فرمولهای پیچیده ریاضی، فیزیك، و شیمی فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند !
یادم نمی رود از كتاب فارسی، حكایت آن حكیم را كه گذارش به قبرستان شهری افتاد و دید كه روی همه قبرها سن فوت شدگان را 3 و 4 و 5 سال و مانند آن نوشته اند. پرسید آیا اینان همگی در طفولیت از دنیا رفته اند ؟ گفتند در این شهر، سن هر كس را معادل سالهایی از عمرش كه در پی كسب علم بوده است محاسبه می كنند . كاش همانروز دبیر ادبیات ما گریزی به حدیث معرفت امام ( من مات و لم یعرف ............. ) می زد و می گفت كه در تفكر شیعی، حیات حقیقی در توجه به امام عصر و معرفت و محبت و مودت او و مهمتر از آن، در برائت از دشمنان او معنا می شود .درس فیزیك، قوانین شكست نور را به من آموخت، ولی نفهمیدم نور خدا تویی و مقصود از یهدی الله لنوره من یشاء ... (35 نور) نیز تویی، از سرعت سرسام آور نور برایم گفتند اما اشاره نكردند كه شعاع دید معصوم تا كجاست و نگفتند كه امام در یك لحظه می تواند تمام عوالم و كهكشانها را از نظر بگذراند و از احوال همه ساكنین زمین و آسمان با خبر شود .
وقتی برای كنكور درس می خواندم، كسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان (ع) تشویق نكرد !!
از فضای نیمه بسته مدرسه كه وارد دانشگاه شدم، وضع از این هم اسف بار تر بود . بازار غرور و نخوت پر مشتری بود و اسباب غفلت، فراوان و فراهم !! مولای من در آنجا هم كسی برایم از تو سخن نگفت ! پرچمی به نام تو افراشته نبود ! كسی به سوی تو دعوت نمی كرد ! هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نكرد ! كاركرد دروس معارف و تاریخ اسلام، جبران كسری معدل دانشجویان بود !!! در آن عرصه نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم همچنان از یاد رفته بودی .
اینك اما ... اما
در عمق ضمیر خود، تو را یافته ام، چندی است با دیده دل تو را پیدا كرده ام، در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می كنم، گویی دوباره متولد شده ام ! یادم می آید قبل از مشرف شدن به مشهد از دوستی حاجتهایش را سوال كردم، فقط و فقط او،  از من خواست كه دعا كنم سرباز شما باشد !! كه من هم همان لحظه آرزو كردم ای كاش من هم شستن و اتو كشیدن لباسهای سربازان آن فرمانده را بر عهده داشته باشم  !!!! مهدی جان شاید همین شد كه تو برایم مهم و مهمتر شدی !! نمی دانم ؟!
ولی می دانم كه، زندگی بدون تو كه امام عصر و زمانه ای مردگی است و اگر كسی هم چون من، پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد كه احساس تولدی دوباره كند، حق دارد از تو بخواهد،از این لحظه او را رها نكنی، در فتنه ها و ابتلائات آخر زمان از او دست گیری کنی ،حق دارد به شكرانه این نعمت، پیشانی ادب و شكر بر خاك بساید و با خدای خود چنین زمزمه كند :
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
فرج شما در بسیار دعا كردن برای فرج امام عصر(ع) می باشد .
"خوش آن روزی كه مولا باز گردد"
"انا المهدی طنین انداز گردد"

 

 
دوست عزیز ؛
چنانچه از بسته ی تبلیغی پیش رو رضایت داشته اید ، خوشحال می شویم که ایده های خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
ایده های خود را می توانید از طریق این لینک برای ما ارسال نمایید .

نظر دهید

شما به عنوان مهمان نظر ارسال میکنید.