آموزش تاک شو یا گفتگونما

  • تاریخ ایجاد: پنج شنبه, 15 تیر 1396
  • تعداد بازدید: 9224

«بسمه تعالی»

آموزش تاک شو یا گفتگو نما

قبل از بررسی تاک شو به عنوان یک فن سخنوری لازم است خود سخنوری را تعریف کنیم.
به کاری سخنوری میگوییم که سخنران بتواند مخاطبش را رهبری و هدایت کند، از نقطه ای که قرار دارد تا جایی که دوست دارد او را به آنجا برساند. اگر اینگونه نباشد و مخاطب هدایت نشود آنچه مورد نظر است اتفاق نیافتاده. برای اقناع طرف مقابل چند اِلِمان در سخنوری وجود دارد که جنسشان اقناعی است.
1- تحریک احساسات: یعنی حرفی که میزنیم در زندگی طرف وجود داشته باشد و یا به جایی در زندگی او برخورد کند. ممکن است عکس العملی مانند خنده یا گریه را نشان ندهد ولی موضوعمان به جایی در زندگی یا شخصیت او برخورده است و در گیر شده است.
2- تشخص: که خاصیت اقناعی دارد و بیست و یک اِلِمان دارد که باعث میشود شما تشخص پیدا کنید.
3- حقیقت سازی
4- بیان: مقصود کلام نیست مقصود جنس و ادبیات گفتگو است مثل شعر، مثال و ...
حال میخواهیم ببینیم گفتگو نما یا تاک شو آیا جزء فنّ سخنوری هست یا خیر؟
برخی از بزرگان معتقدند که این کار سخنوری نیست چون از ابزاری استفاده میکنیم که در سخنوری معنا ندارد. سخنوری یعنی من حرف بزنم نه اینکه فیلم باشد. البته برخی هم معتقدند که آن را میتوان جزء سخنوری به حساب آورد.
حال نگاهمان را کمی از سخنوری خارج میکنیم. این کار با اِلِمان هایی که دارد خاصیت اقناعی را ایجاد میکند. حالت راهبری دارد. اِلِمان هایی دارد که با تلفیق آنها شاید لازم نباشد من یک آدم حرفه ای در سخنوری باشم، به کمک اینها میتوانم راهبری و اقناع را داشته باشم.
بررسی برخی از این اِلِمان ها :
1- معما بودن و فضای معما گونه این کار: یعنی مخاطب از وقتی که ورود پیدا میکند با سبکی برخورد میکند که این سبک او را با درون خودش درگیر میکند و منتظر قدم بعدی است و چون درگیر این فضا به صورت عرفی نبوده دوست دارد تا انتها بیاید. جنس معماگونه اینگونه است شما را میکشاند.
مثال: در برنامه ای کاغذ های چسبی روی میز گذاشتیم. مجری با توضیح اینکه فضای اینجا متفاوت است از مهمانان خواست تا آرزو های خود را روی کاغذ بنویسند و روی سِن بیایند و به دیوار پشت سر مجری
(دیوار آرزو ها) بچسبانند. در وسط برنامه به این دیوار موضوع را ربط میدادند و گفته میشد که این آرزو ها را به در خانه امام زمان ببریم. این حالت معما گونه است.
*برنامه هایی که مخاطب با خلاقیت این چنینی روبرو میشود نوعا برنامه های موفق تری خواهند بود.
2- دو یا چند مجری بودن تاک شو: هرچند که برنامه های تک مجری هم داشته ایم اما خود این دو مجری بودن که هم با جمع صحبت میکنند و هم با یکدیگر و موضوع را به هم پاس کاری میکنند، خود این فضا باعث میشود اگر من یکنواخت حرف میزنم یا تکنیک های سخنوری را ندارم و پس از مدتی کلامم خسته کننده میشود این مسئله مرتفع میشود و باعث سرحال آمدن مخاطب میشود و نسبت به محتوای ما پذیرش پیدا میکند.
3- ابزار های محتوایی: اینجا تنها کلام و حالتی که فرد سخنور دارد مدّ نظرمان نیست. یعنی فرد علاوه بر پتانسیل های فردی که در فن بیان دارد از ابزار هایی استفاده میکند که حالت اقناعی به محتوا میدهد. ممکن است صدا باشد یا تصویر و مانند اینها، یعنی یک ابزار محتوایی که جنسش لزوما از کلام نیست.
مثال: در یک برنامه پس از ده دقیقه مجری به مهمانی که زیر لوستر نشسته بود میگفت مراقب باشید این لوستر محکم نیست و فرد بلا فاصله بلند میشد ، در واقع میخواستیم بگوییم شما به خطر احتمالی عکس العمل نشان میدهید همینکه احتمال دادید لوستر شل است بلند شدید حالا شیطان هم خطر احتمالی برای ماست.
4- همراهی مخاطب: مخاطب خود را بخشی از برنامه میبیند و با من گفتگو میکند گفتگویی که خودش را آن طرف و من را این طرف نمیبیند. گاهی برخی سؤالات در گفتگو باعث جبهه میشوند مثلا درست را خوانده ای؟ اگر جنس سؤالات و گفتگو طوری باشد که مخاطب وارد فضای ما شود و موقعی که ورود پیدا میکند سؤال ما به گونه ای نباشد که او در ذهنش فکر کند که با این برنامه میشود شوخی کرد . نمیتواند شوخی کند و خود واقعی اش را نشان میدهد .مثل اینکه چرا از زیر لوستر بلند شدی؟ یعنی از ابتدا مخاطب را درگیر کردیم ( مثال کاغذ چسبی) در برنامه با او گفتگو میکنیم و آنقدر ادامه میدهیم که به اوج سناریوی محتوایی ما که میرسد او آماده پذیرش است، یعنی خودش را کاملا در اختیار گذاشته و گفتگوی بین ما و مخاطب او را آماده پذیرش کرده و خودش را جدای از برنامه نمیداند.
• معمولا این نگرانی هست که اگر ما مخاطب را درگیر کنیم و او سؤالی از ما بپرسد یا جوابی بدهد که جواب مدّ نظر ما نیست چگونه بحث را جمع کنیم؟ طراحی سؤال ما به گونه ای است که هر جوابی بدهند جوابی واقعی است که ما با آن واقعیت کار داریم چون جواب سؤال ها دم دستی هست و همه در زندگی با آن سرو کار دارند این ترس وجود ندارد که مخاطب را درگیر کنیم و او جواب نا مربوطی بدهد.
• معمولا اینگونه سؤالات را ابتدای برنامه قرار میدهیم. وقتی به مخاطب میگوییم این برنامه متفاوت است و میخواهیم گفتگوی متقابل داشته باشیم این سؤالات ذهن مخاطب را آرام میکند که اگر بخواهد سؤالی از من شود اینگونه است که راحت میتوانم جواب دهم و در زندگیم هست و همکاری از همان ابتدا اتفاق می افتد.
• وقتی مخاطب وارد اینگونه برنامه ها میشود که تعامل دو طرفه برقرار است شخص خود را در فضایی میبیند که باید همکاری کند پس چیزی نمیگوید که فضا بهم بخورد یا مسخره کند برنامه برای خودش میداند پس جواب واقعی میدهد.
• معمولا برنامه های ما دو یا سه بخش محتوایی دارد، معمولا ابتدای هر بخش یکی از ابزار های محتوایی که دو طرفه هست را استفاده میکنیم. این برنامه محتوایی دارد که از ابتدا تا انتها صدایی که پخش میشود، قرآنی که خوانده میشود، تصویری که دیده میشود همه به یک محتوا توجه دارد و در یک راستا هستند.
طبیعتا وقتی محاطب را به اوج میرسانیم خسته میشود. اینجا در پایان یک بخش یک کار مسابقه ای داشته باشیم تا ذهن آمادگی پذیرش بخش بعدی را پیدا کند . برای شروع بخش بعدی مجددا از اِلِمان های درگیری مخاطب استفاده میکنیم.

• برخی از بزرگان سخن می گویند اگر شما از حالت سخنوری خارج شدی و اِلِمان هایی مانند صدا و تصویر را استفاده کردی دیگر سخنرانی نمی کنی. خودمان را درگیر این نظریات نکنیم. به نظر می رسد وقتی در سخنرانی از صدا و تصویر و... استفاده میکنیم حالت اقناعی بیشتر اتفاق می افتد مثلا وقتی یک روال تاریخی را نقل میکنیم و خیلی آهسته یک صدای زمینه می آید، به من کمک می کند تا فضا را به سمت فضای تاریخی ببرم. ممکن است نمایش گونه بشود ولی این طور نیست که من را از مخاطبم جدا کند و احساس کند تئاتر بازی می کنم. من سخنرانی می کنم و ابزاری به من کمک می کند و ممکن است حتی مخاطبم را به شعف برساند. به تجربه دیده شده که صدا و تصویر به ایجاد حالت اقناعی کمک می کند.

• وقتی دو یا چند مجری داریم بر اساس محتوا میتوان برایشان نقش تعریف کرد. مثلا اگر جایی از فضای تاریخی صحبت میکنیم مجری میتواند از ابتدا این نقش را به عهده بگیرد نه اینکه حالت نمایشی پیدا کند. کارکتر مجری خیلی مهم است، مثلا فردی نمیتواند شوخی کند و خیلی جدی است، فردی اوج و حضیض را خوب بیان می کند. این نکته باید بر اساس کارکتر فرد در نظر گرفته شود.
مثال: در یک برنامه ی غدیر در کنار سِن منبری ساخته بودند شبیه آنچه در غدیر بود. مجریان شروع به تعریف واقعه غدیر میکنند یکی از مجریان به بالای منبر می رود و از زبان پیغمبر چند جمله ای دکلمه میخواند همزمان یک زیر صدای حماسی هم پخش میشود. این کار خیلی تأثیر گذار است و تا مدت ها در ذهن مخاطب می ماند. البته که یک سخنور قهّار هم میتواند با کلام چنین تصویر سازی را داشته باشد ولی اگر چنین توانایی فوق العاده ای را نداریم با استفاده از ابزارها میتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم.
*در تشخّص این نکته هست که اگر فردی تو را بپذیرد کلام تو را هم می پذیرد. ما در این فضا با استفاده از ابزارها کاری میکنیم که مجری ها تشخّص داشته باشند تا مخاطب بپذیرد.
شاخص های سبک تاک شو:
1. نیاز ندارد افراد در فنّ بیان و سخنوری افراد قهّاری باشند. میتوانند افرادی باشند که مسلط هستند ولی در حد سخنوری ویژه خروجی بدهد.
2. کم هزینه بودن این فضا: نسبت به نتیجه استثنایی که دارد خیلی کم هزینه است: شما با یک ابزار ساده، دکور ساده و المان های کم هزینه محتوای غنی ای را ارائه میکنید.
تفاوت این ابزار با سخنوری: در سخنوری فقط سخنران است که میرود و صحبت میکند. ممکن است فضایی که در آن قرار میگیرد آن چیزی نباشد که در ذهن داشته مثلا تریبون نباشد، خود را تطبیق میدهد و شروع به سخنرانی میکند. این برنامه دکور دارد، سِن دارد و... نمیتوان اینها را جا به جا کرد. ولی این سبک به علت ابزارهایی که با خود دارد مثل صدا و تصویر و یک دکور ساده شاید خیلی آراسته نباشد اما در فضای طبیعی قرار دارد که در عین سادگی شیک و مرتب است. این ها را میتوان منتقل کرد. آن موقع میتوان در یک روز دو یا سه برنامه به این سبک داشته باشیم.
*نکته: فکر نکنیم این سبک خیلی راحت است و بدون برنامه ریزی میتوان آن را انجام داد. بلکه هم تیم میخواهد و هم برنامه ریزی و حتی پیش تولید هم دارد. گروه تدارکات هم نیاز دارد اما محدودتر از برنامه های دیگر.
3. تعداد مخاطبین: برای افرادی حدود 100 تا 300 نفر تقریبا مناسب است. البته برنامه هایی با مخاطب 100 نفر هم داشته ایم. به خاطر اینکه میخواهیم یک محتوای اقناعی بدهیم و بخواهیم این محتوا روی مخاطب اثر کند تعداد زیاد مخاطبین ممکن است جوّ را تحت تاثیر خودش قرار دهد. هرچند که برنامه های مفصلِ خوبِ بزرگِ موثر هم داشته ایم. البته از ابتدا معتقدیم تاثیر را فرد دیگری ایجاد میکند اما وظیفه ماست که هوشمندانه عمل کنیم.
مثلا تیمی در ایام غدیر تصمیم میگیرند هر روز برای صد نفر به مدت یک هفته برنامه بگیرند که میشود 700 نفر چون برنامه سبک است به سادگی میتوان آن را جابجا کرد و برنامه را در مکان دیگری اجرا کرد و هزینه کمی دارد و این بهینه است ، به جای اینکه در یک روز 700 نفر را پوشش دهد در 7 روز اما با تاثیر ویژه ای این کار را انجام میدهد .

تاک شو در چه مکانهایی میتواند برگزار شود؟
- لابی ساختمان
- سالن کنفرانس یک برج یا دانشگاه
- حسینه یا مسجد و یا حتی یک پارکینگ عمومی
مکان های نامبرده خودشان یک سری مخاطب بالقوه دارند مثلا در لابی ساختمان همسایگان جمع میشوند.
• میتوانیم این برنامه را بخشی از برنامه دیگر بکنیم یعنی امکانات را برای یک برنامه مفصل تدارک دیده اند و ما این برنامه را بخشی از یک برنامه بزرگ تر قرار میدهیم. البته ایده آل ما این است که از ابتدا تا انتهای برنامه همین باشد و تمام اِلِمان ها را ما بچینیم اما اگر چنین اتفاقی افتاد ما تجربیات موفق هم در این زمینه دیده ایم.
• مشترکاتی که این سبک با سبک سنتی دارد خیلی میتوان از آن استفاده کرد. افراد زیادی هستند که در مناسبت های مختلف علاقه مند به کار تیمی و کلاسیک هستند، فضا و مخاطب را آماده میکنند و به دنبال سخنران میگردند. ما میتوانیم این سبک را به آنها پیشنهاد دهیم. چون مخاطب و فضا میتواند مانند همان برنامه کلاسیک باشد . تنها سبک محتوایی و سبک اجرا متفاوت خواهد بود.

4. استفاده از ابزار های صوتی و تصویری
ابزارهایی که باید برای پخش ندارک ببینیم و بدانیم از بخش های مؤثر این برنامه است، از ابزار های اقناعی است و برای آن باید از قبل کار تولیدی انجام شود. صدای خوب، وُکال خوب، تصویر مناسب و ابزار های این چنینی در کنار هم جمع شود، به اضافه تجهیزات برای پخش. یعنی علاوه بر مجری های برنامه یک نفرشان که در کار صوت و تصویر است و میداند روی محتوا چه باید بکند، کجا صدا را پخش کند و کجا تصویر را این کار را انجام دهد.
• ممکن است دغدغه باشد که چنین فرد مسلطی را از کجا بیاوریم؟ در اینجا استفاده از پاور پوینت خیلی مفید است. از قبل یک پاور پوینت درست میکنیم، فردی پشت دستگاه قرار میگیرد و به او میگوییم هر وقت صحبت من به اینجا رسید اسلاید 2 را پخش کن و یا فلان صدا را پخش کن و از قبل هم هماهنگی لازم را باید انجام داده باشیم.
• در سخنوری هر اتفاقی بیافتد مثلا لیوان آب بشکند باید به حرف خود ادامه بدهم اما در این سبک چون با مخاطب ساده و راحت صحبت میکنم میتوانم از فرد مقابل بخواهم لطفا کلیپ را پخش کن حتی با عوامل پشت صحنه گفتگو بکنم.
5. وقفه هایی که برای استراحت بین بخش های مختلف وجود دارد:
معمولا از جنس مسابقه استفاده میکنیم ، تجربه هایی داشته ایم از اینکه مسابقه ما جنسش محتوایی بوده با اینکه فضا را عوض مکرده اما از جنس محتوایی بوده است.
مثال: برای ولادت حضرت زهرا موضوع گفتگو این بود که جمله زن و مرد مساوی هستند اشتباه است مسابقه ما هم اینگونه بود که دونفر از خانم ها و دو نفر از آقایان به روی سِن می آمدند. یکی در گوش دیگری 50 کلمه میخواند و مجری سوممان هم با شنونده گفتگو میکرد او مجبور بود هم جواب بدهد و هم 50 کلمه را بشنود. نتیجه این بود که خانم ها با اختلاف زیادی بهتر توانستند کلمات را به یاد آورند، چون یکی از ویژگی های آنها این است که بهتر میتوانند همزمان دو کار را با هم انجام دهند. پس خانم آقا مساوی نیستند. این مسابقه محتوایی بود یعنی در راستای گفتگوی ما برنامه ریزی شده بود.
6. برای هر مخاطبی که مقابل ما قرار بگیرد حرف داریم:
چون فرد را به درون خودش و مسائل درونیش برمیگردانیم، پیام های عملیاتی که میدهیم، پیام هایی که مربوط به دین ماست برای کسی که با معرفت است و کسی که معرفت کمتری دارد برای هر دوی اینها پیام دارد مثلا همه ما نیازمند دستگیری خدا هستیم اما در درجات مختلف پس همه مخاطبین را در بر میگیرد.
• اگر مخاطبین خاص داشتیم مثلا جمعی که فقط خانم هستند و یا مدیران تحصیل کرده یک اُرگان میتوانیم با تغییر مثال ها و تغییر سژالات بحث را با آنها مرتبط کنیم به گونه ای که علامند شوند اما چهارچوب ما حفظ شود، پس میتوان یک چهارچوب محتوایی را برای دو گروه مخاطب متفاوت اجرا کرد اما با تغییر در مثال ها. تنها کودک و نوجوان است که محدودیت دارد.
• نمایش و تئاتر اصولی دارد که میگوید مخاطب تا نخندد گریه نمیکند. یک چیز جالب میگذارند که یک جا همه بخندند تا به محتوای مدّ نظر برسند.
• از خاصیت های این سبک این است که به مخاطبین اجازه میدهیم در محدوده کنترل ما شلوغ کنند و صحبت کنند بعد جایی که ما بخواهیم صحبت کنیم سکوت خوبی برقرار میشود.

چند نکته آموزشی در سبک تاکشو
1- در چیدمان محتوا حتما از فردی که تجربه این کار را داشته استفاده بکنیم. چون چیدمان محتوایی خیلی مهم است. اگر در چیدمان محتوا یک بخش را به یک مجری و بخش دیگر را به مجری دیگر می سپاریم که برود و تحقیق کند یک هم فضایی محتوایی باید ایجاد شود یعنی اینگونه نباشد که محتوای مطالبی که مجری ها میگویند با یکدیگر متفاوت باشند و در دو فضای مختلف باشد.
2- به خاطر سبک متفاوتی که داریم و میخواهیم تمامی مخاطبین را درگیر کنیم از بیان عربی احادیث پرهیز کنیم.( البته بازهم بستگی به فضا دارد )
• در تکنیک های اقناعی استفاده از انگلیسی و عربی تشخص نمی آورد بلکه بالعکس مخاطب را زده میکند. مثلا بگوییم Context که یعنی زمینه این خیلی بد است و به شعور مخاطب توهین کرده ایم. انگلیسی گفته ایم و برایش معنی کرده ایم. اما اگر محبور به چنین استفاده ای شدیم باید خیلی ظریف عمل کنیم.
3- محتوایی کردن قرآن ابتدای برنامه: اکثرا قرآن را برای تبرّک ابتدای برنامه میخوانیم اما میشود آن را محتوایی کرد. مثال: ما معمولا خدا را در خیلی از موارد مخاطب خود قرار میدهیم و هیچ وقت منتظر نمیشویم که ببینیم خدا چه جوابی داده است. بیایید صدای رسای خداوند را در پاسخی که به ما داده است بشنویم. با این سناریو ورود پیدا میکنیم و طرح سؤال میکنیم، من در این حوزه مشکل دارم خدایا جوابت چیست و آیه قرآن را میخوانیم مثال: متن به خدا گفتم از من دوری و خدا گفت نحن اقرب الیه من حبل الورید. با این سناریو قرآن میخوانم ولی متفاوت.
مثال: قبل از پیامبرِ ما خدا با مردم سخن نمیگفته اما بعد از آن با مردم سخن گفته جایی که گرفتار شدی و گوشه اتاقت کز کردی خدا چه میگوید ؟ دوست داری صدای خدا را بشنوی ، خود این ادبیات به ما کمک میکند.
4- نقل های تاریخی که بیان میکنیم مستند سازی کنیم :
مثال: مسیر حرکت امام حسین را به تاریخ شمسی نوشتیم که این برای مخاطب ملموس تر است.
این مستند سازی میتواند باعث باور پذیری در مخاطب شود. از تکنیک های اقناعی حقیقت سازی است. ما تاریخ را جوری مستند میکنیم که مخاطب بپذیرد.
مثال: جمعیت روز غدیر اگر برای هر دونفر یک متر مربع در نظر بگیریم برای 120 هزار نفر میشود 200 در 300 متر. 200 متر کجاست ؟ آن سر خیابان آیا اگر داد بزنی صدایت تا سر کوچه میرسد ؟؟
پس خیلی دور از تصور نیست و در اینجا مستند سازی کرده ایم.

نظر دهید

شما به عنوان مهمان نظر ارسال میکنید.